کلاههای بدون سر، سرهای بدون کلاه
کلاههای بدون سر، سرهای بدون کلاه
برسی طوفان توییتری «#براندازم»
*این مقاله برای نخستین بار در روزنامه شرق به تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ منتشر شد.
متدولوژی
برای تحلیل این طوفان توییتری از قطعه برنامههایی استفاده شده است که با زبان برنامه نویسی پایتون و بانک اطلاعاتی SQLite نوشته شدند و اطلاعات لازم را از طریق توابعی که API توییتر به صورت رایگان در اختیار برنامهنویسها قرار میدهد استفاده شده است.
برای اطمینان پیدا کردن از صحت دادههای جمع آوری شده و تحلیلهای آنها، اطلاعات حاصل را با دادههای که ابزاریهای آنلاینی شبکههای اجتماعی را تحلیل میکنند، تطبیق داده شدند.
در نهایت، نتیجه حاصل و دادههای مورد مطالعه توسط دو برنامهنویس، یک تحلیلگر شبکههای اجتماعی، سه خبرنگار مستقل ساکن ایران و یک کارشناس سیاسی مستقل ساکن اروپا مورد برسی قرار گرفتند.
مقدمه
مراد بیگ در جنگ با حسام بیگ شکست خورده و مدتی است که از صحرای خودش عقب نشینی کرده و با هویتی ساختگی در کنار کوچ نشینها زندگی میکند. حسام بیگ با خیال به چنگ آوردن آخرین داراییهای مراد به صحرای او میرود اما با یک لشگر رو به رو میشود. زمانی که هر دو گروه شروع به تیر اندازی میکنند مراد متوجه میشود که لشگر خیالی او فقط یک نفر است که تعداد تفنگهای زیادی دارد. به آدمهاش دستور آتشبس میدهد و میگوید: «تیرهاتون رو در کردید اما اون یه نفره، اون کلاهها هم خالیه، کله توش نیست.» و ادامه میدهد: «این خودش یه نفره، اما تفنگش زیاده.»
از روز ۲۰ام دی ماه ۱۳۹۶ موجی در توییتر راه افتاد که وجه مشترک همه آنها استفاده از #براندازم بود. این هشتگ در طول مدت دو هفته، یعنی تا تاریخ ۴ بهمن ماه ۱۳۹۶ بیش از ۱۴۰ هزار توییت را به خود اختصاص داد که از این تعداد ۱۰۸ هزار آن ریتوییت و بیش از ۶ هزار آن پاسخ به توییتهای دیگر بود. موج راه افتاده با این هشتگ در سوم بهمن ماه به سمت هشتگ #چی_دادیم_چی_گرفتیم تغییر کرد که این تغییر فقط یک تغییر در گفتمان مطرح شده نبود، بلکه از نظر ساختاری و روش فعالیت نیز تغییراتی چشمگیری داشت.
توییتهای هشتگ #براندازم عمدتا با خشونت کلامی زیادی همراه بودند. این توییتها سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران، را هدف قرار داده بودند و به نظر میرسید که در واکنش به بیانیهی مجمع روحانیون مبارز شکل گرفتهاند. مشارکت کنندهها در این طوفان توییتری عمدتا خاتمی را هدف قرار داده بودند و با یک نگاه اینطور به نظر میرسید که مشارکت کنندهها در این طوفان، که در برخی رسانهها از آنها به صورت عموم مردم ایران یاد شده است، نه تنها از اصلاحات عبور کردند بلکه خواهان براندازی نظام موجود ایران نیز هستند. اما آیا برای تحلیل اتفاقها در شبکههای اجتماعی یک نگاه کافی است؟ آیا حسام بیگ در میان گرد و خاک ناشی از شلیکهای پیاپی اسلحهها توانست بفهمد با چه چیزی در حال جنگ است؟ پاسخ به این سوال در یک کلمه است.خیر.
نگارنده ضمن آنکه اعتقاد جدی و محکمی مبنی بر انعکاس صداهای مختلف مردم و خواستههای آنها در شبکههای اجتماعی دارد، و اعتقاد دارد که باید این صداها را بیشتر از هر چیز دیگری جدی گرفت، این نکته را یادآور میشود که تحلیل دادهها در شبکههای اجتماعی چیزی نیست که با یک نگاه بتوان انجام داد، همانطور که حسام با یک نگاه نفهمید با چه چیزی در حال جنگیدن است. بزرگترین مشکل در شبکههای اجتماعی این است که ما عموما دادههای در دسترس را میبینیم. در حالی که برای تحلیل یک رویداد در شبکه اجتماعی مانند توییتر به تحلیل عمیقتر و بیشتر خواندن چند پست نیاز است برسی دادهها در بازه زمانی ۲۰ دی ماه ۱۳۹۶ تا ۱ بهمن ۱۳۹۶ بیش از ۱۴۰ هزار توییت با هشتگ «براندازم» منتشر شد که بیشترین میزان پست در تاریخ ۲۷ دی با تعداد ۴۹ هزار و ۷۰۰ توییت را به خود اختصاص داد.
در توییتر چند نوع پست، شامل توییت(پست معمولی)، ریتوییت(بازنشر توییت) و ریپلای(پاسخ) برخورد میکنیم. در مورد این هشتگ و در همان بازه زمانی بیشترین توییتها به ترتیب در کشورهای ایران، انگلستان، کانادا، اتریش، فرانسه، آلمان، استرالیا، هلند، سوئد، سوئیس؛ بیشترین پاسخها از نظر موقعیت جغرافیایی به ترتیب مربوط به کشورهای ایران، اتریش، سوئد، سوئیس، هلند، آلمان، کانادا، استرالیا، فرانسه، انگلستان بود و در این میان بیشترین شهرهایی که در این طوفان توییتری مشارکت داشتند به ترتیب عبارت بودند از تهران، لندن، شیکاگو، شهر کبک، ونکوور، آمستردام، سیدنی، برلین و پاریس بودند.
از هشتگ در شبکههای اجتماعی مانند توییتر که امکان استفاده از آن وجود دارد، برای شناساندن پیامها بر روی یک موضوع خاص استفاده میشود. در کنار هشتگ اصلی همیشه هشتگهای فرعی نیز شکل میگیرند که با برسی آنها میتوان دریافت کرد که سازمان دهندهها و مشارکت کنندهها در یک طوفان توییتری چه نوع پیامهایی را در مورد چه موضوعاتی قصد داشتند منتقل کنند.
در مورد هشتگ #براندازم میتوان سه موضوع اصلی را شناسایی کرد، که به ترتیب میزان استفاده عبارتاند از:
۱. برنامه بعدی: با توجه به اینکه هشتگهای دوم و سوم مورد استفاده در این طوفان توییتری به ترتیب #قیام_بهمن و #تظاهرات_سراسری بودند، به نظر میرسید که افرادی که در راه اندازی و نه استفاده از این هشتگ مشارکت کردند، تصمیم داشتند تا در بهمن ماه اعتراضات سراسری دیگری را نیز برنامهریزی کنند.
۲. اهداف و خواستها: با توجه به اینکه BanIRIB#(به معنی تحریم صدا و سیما) سومین هشتگی بود که بیشترین استفاده را در این طوفان توییتری داشت، میتوان به این موضوع پیبرد که برگزار کنندههای این طوفان توییتری به صورت گسترده در خواست تحریم صدا و سیما توسط دولت امریکا را نیز مطرح میکردند.
۳. نگرش سیاسی: در بین تمام هشتگهای مرتبط تنها دو نام که نشان دهنده گرایش سیاسی افراد است به چشم میخورد. ابتدا هشتگ «RezaPahlavi#» و پس از آن هشتگ «#خاتمی_خفه_شو» که از عبارات مورد استفاده شده در این هشتگها میتوان فهمید که افرادی که از هشتگ اول استفاده کردند اگر حامی رضا پهلوی نبودند، حداقل سمپات فرزند دومین پادشاه از سلسله پهلوی در ایران بودند. همچنین از عبارت «#خاتمی_خفه_شو» میتوان دریافت که استفاده کنندهها از این هشتگ از مخالفین جدی پنجمین رییس جمهور ایران بودند، گرچه این هشتگ جز هفته اول، به شکل گسترده مورد استفاده نبود. به بیان دیگر تا اینجا میشود دریافت که بخش زیادی از مشارکت کنندهها در این هشتگ حامیان سلطنت پهلوی و مخالفین اصلاحات در ایران بودند، گرچه این همه حمایتها و مخالفتها با شخصیتها و گرایشهای سیاسی نیست و در بخش «توییت کردن اخبار جعلی و اطلاعات غلط» گرایش سیاسی دیگری را که به شدت مورد استفاده بود، برسی خواهیم کرد.
نکته مورد توجه اینجا ست که تحلیلهای اولیه ناظران و خبرنگاران از این طوفان توییتری، حملههای شدید به محمد خاتمی، رییس جمهور پیشین ایران را اعلام میکرد، اما تحلیل هشتگهای مرتبط با این طوفان توییتری نشان از آن داشت که این موضوع تقریبا از آخرین الویتهای سازمان دهندهها و مشارکت کنندههای در این طوفان توییتری بود.
نقش رباتها
رباتهای تبلیغاتی سیاسی حسابهای نیمه خودکار یا خودکار در توییتر هستند که خود را به عنوان انسان واقعی نشان میدهند و محتوای سیاسی قطبی را منتشر میکنند. آنها اغلب محتوای دیگران را بازپخش(Retweet) میکنند تا محتوای خودشان را به اشتراک بگذارند.
برای برسی حسابهایی که مشکوک به بات بودند از فاکتورهایی که توسط وبسایت botcheck.me معرفی شده است استفاده کردیم که عبارتاند از:
۱. تاریخ ایجاد:
بیشتر از ۲۷ درصد حسابهای کاربری که در این طوفان توییتری فعال بودند طی روزهای منتهی به این طوفان توییتری ایجاد شدند و در اولین فعالیتهای آنها نشر و باز نشر گسترده توییتهایی است که با این هشتگ ارسال شدهاند.
۲. تناوب توییت:
نقطع مشترک تمام حسابهایی که رفتاری غیر انسانی داشتند، تناوب ارسال پست در فاصلههای زمانی کوتاه است به طوری که در برخی موارد به در طول یک روز بیش از ۱۵۰۰ توییت به شکل بازنشر منتشر کرده که ۱۷ درصد آنها با فاصله زمانی یک دقیقه، ۱۱ درصد با فاصله زمانی دو دقیقه، ۸ درصد با فاصله زمانی سه دقیقه بوده است. برای برسی دقیقتر میتوان فاصله زمانی را به کمتر از یک دقیقه نیز کاهش داد. برسیها نشان میدهد که بخش زیادی از این حسابهای کاربری با فاصلههای زمانی کمتر از یک دقیقه فعالیت داشتند و تمام فعالیتهای آنها در بازنشر(ریتوییت) کردن توییتهای سایر کاربرانی که از این هشتگ استفاده میکردند خلاصه شده است.
برای برسی دقیقتر ۲۹ حساب کاربری که دارای رفتار باتی بودند و همچنین بیشترین اثرگذاری در فراگیر شدن این هشتگ را داشتند برسی کردیم. در بیشترین مورد یکی از این باتها تعداد ۴۳۶ توییت را در فاصله زمانی یک دقیقه منتشر کرد و همانطوری که در نمودار زیر مشاهده میشود بیشترین فعالیت این حسابهای کاربری در فاصله زمانی بین یک تا دو دقیقه صورت گرفته است، به عبارت سادهتر این حسابهای کاربری که همگی جز اثرگذارترین حسابها در این طوفان توییتری بودند در فاصلههای زمانی یک تا دو دقیقه بیشترین تعداد توییت را ارسال کردند که تمام آنها از نوع بازنشر یا ریتوییت بوده است. ارسال توییت متن و عکس در فاصله زمانی کم، و به تعداد زیاد، کار یک کاربر عادی نیست بلکه با توجه به فاصلههای زمانی که از الگوی خاصی پیروی میکنند، میشود به این نتیجه رسید که یک ماشین این پستها را ارسال کرده است.
با توجه به نوع بازنشر بودن فعالیت آنها، میشود دریافت که هدف اصلی این حسابهای کاربری فراگیر کردن هشتگ مورد نظر است.
۳. توییت کردن اخبار جعلی و اطلاعات غلط:
زمانی نه چندان دور این شبکههای خبری و بنگاههای رسانهای بزرگ بودند که بر اساس آموزشهای آکادمیک تصمیم میگرفتند چه موضوعی باید به عنوان خبر انتخاب شود و بر اساس دستورات تحریریه خود آن را به خبر اول تبدیل کنند و بر روی آن انواع مانورهای خبری را بدهند.
از پس از روی کار آمدن شبکههای اجتماعی اما، انحصار رسانهای شبکههای خبری عملا زیر سوال رفته است. این شرایط در کشورهایی در آنها ضعف رسانهای وجود دارد و یا مردمان آن کشورها به رسانههای اصلی آن کشور اعتماد ندارند، بسیار پیچیدهتر میشود، به طوری که رسانههای اجتماعی عملا به منبع اصلی خبری شهروندان تبدیل میشوند.
در طوفان توییتری مورد بحث اثر عدم اعتماد به منابع خبری داخل ایران و همچنین عدم اطلاع رسانی در درست و دقیق در مورد رخدادها در مناطق دور از شهرهای مرکزی عاملی برای مانور خبری و نشر اخبار نادرست بود.
به عنوان نمونه در بین اثرگذارترین توییتهایی که باعث بیشتر پخش شدن هشتگ «براندازم» بود، توییت کاربری با نام مستعار «پسر باد» بود که ویدیوی ۱۲ ثانیهای را با عنوان «عصر دوشنبه ۲ بهمن/ اعتراض مردم بلوچ و حمله با سنگ به پاسگاه دلگان» منتشر کرده بود که بیش از هزار و هشت صد بار ویدیو دیده شده بود و خود توییت نیز تا بیش از ۱۰۰ بار بازنشر شده بود. تحقیقات از منابع محلی نشان میدهد که درگیری مذکور نه برای براندازی که در واکنش به بازداشت تعدادی قاچاقچی مواد مخدر صورت گرفته بود.
خبر این درگیری در گروههای واتزاپی در سیستان و بلوچستان منتشر شده بود اما هیچ کدام از رسانههای رسمی و محلی این خبر را پوشش ندادند. بر اساس گزارش این گروههای خبری علت اصلی درگیری نه براندازی که واکنش به مجروح شدن دو زن در درگیری بین مامورین مبارزه با مواد مخدر و قاچاقچیان رخ داده بود. خبر این درگیری در حداقل دو گروه واتزاپی در سیستان و بلوچستان انعکاس داشت و منابع محلی این خبر را نیز تایید کردند.
عدم واکنش درست و نشر دقیق خبر و علت درگیری، دانسته و یا ندانسته باعث شعلهور کردن آتش این طوفان توییتری شد.
برسی وبسایتهای که برای نشر خبر مورد توجه کاربران قرار گرفته است نیز نشان میدهد کاربرانی که اخبار مورد استناد در این طوفان توییتری عمدتا از وبسایتهای مریم رجوی و وبسایت روزنامهی عکاظ در عربستان سعودی است. برسی حساب توییتری نادر العنزی نویسنده مطلب روزنامهی عکاظ، نشان میدهد که او به صورت مشخص اخبار گروه مجاهدین خلق و رضا پهلوی را پوشش خبری میدهد.
وبسایت العربیه دیگر وبسایتی بود که اثرگذاری خبری بسیار بالایی در این طوفان توییتری داشت. این سازمان خبری یکی از شایعسازترین سازمانهای خبری در مورد مسائل استراتژیک و یکی از موفقترین شبکههای دنیا به حساب میآید. میزان نشر اخبار جعلی و شایعهسازی توسط این شبکه خبری آنقدر زیاد بود که در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۹۶ آفکام، نهاد ناظر بر رسانهها در بریتانیا، شبکه العربیه را به دلیل نقض حقوق شهروندان بحرین و رعایت نکردن بیطرفی ۱۷۰ هزار دلار جریمه کرد.
در حوزه سایر شبکههای اجتماعی اثرگذار در این طوفان توییتری که خود به عنوان رسانه عمل کردند، صفحههای خبری تحت عنوان «ایران آزاد» در اینستاگرام، توییتر و فیسبوک است. برسی حسابهای این شبکه خبری در شبکههای اجتماعی به تنهایی برای شناسایی وابستگی سیاسی و سازمانی «ایران آزاد» کافی نیست، چرا که در این صفحهها عمدتا اخبار حقوق بشری در مورد ایران مطرح شده است، با این وجود برسی اطلاعات دامنه وبسایت این نهاد خبری نشان میدهد که این وبسایت با ایمیلی ثبت شده که متعلق به حساب کاربری در توییتر است که از اعضای سازمان مجاهدین خلق است و این وبسایت و شبکههای اجتماعی آن نیز متعلق و یا سمپاد همین گروه سیاسی است.
برسی حسابهای توییتری که بیشترین اثرگذاری(Influence) را داشتند نشان میدهد اکثر آنها، حسابهای متعلق به اعضا و یا سمپادهای سازمان مجاهدین خلق عمدتا از محلهایی در نزدیکی و یا داخل لبنان هستند.
۴. تغییر نام کاربری و حساب های مدیریت شده:
ما متوجه شدیم که برخی از حسابهایی که به عنوان بات شناسای شدند پس از اتمام طوفان توییتری نام کاربری خود را تغییر دادند که به نظر میرسد هدف چنین کاری ادامه فعالیت در کمپین دیگری باشد. به عنوان نمونه حساب Kiarash88676204 که یکی از فعالترین حسابها بر روی این کمپین و طوفان توییتری بود و به طور میانگین روزی ۱۰۰۰ توییت را بازنشر میکرد بدون آنکه هیچ چیزی به آنها اضافه بکند، پس از دو هفته نام کاربری خود را تغییر داد و با همان روش فعالیت، در کمپین دیگری شروع به فعالیت کرد. نام کاربری حسابهای توییتر به راحتی قابل تغییر است اما کد کاربری تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد. این کد در حال عادی توسط کاربر قابل مشاهده نیست.
این کاربر که خود زنجیرهای از باتها را فالو میکرد، در تلاش بود تا با استفاده از ساختن یک شبکه از باتها، مطالب مربوط به این کمپین و طوفان توییتری بیشتر و بیشتر دیده شوند که البته پس از چند روز تعداد فالورهای او از ۱۴۰ فالور به ۱۴ کاهش پیدا کرد که به نظر میرسد به دلیل مسدود شدن این رنجیره باتها توسط توییتر باشد، گرچه پس از تغییر نام و شروع فعالیت بر روی کمپین جدیدی فالورهای خود را مجددا به دست آورد.
سخن آخر
باید توجه داشت که این نه اولین و نه آخرین باری است که فضای توییتر در کنترل گروهی خاص قرار میگیرد که میتوانند با ایجاد موج و نشر اخبار غیر واقعی اهداف و مقاصد خود را دنبال کنند. باید دقت کنیم که تا زمانی که ما این میدان نبرد را با فیلترینگ بدون دلیل، به دیگران واگذار کردیم، این رویه به شکل استفاده از ربات و یا حتی غیر آن ادامه خواهد داشت. تا زمانی که کاربران حقیقی توییتر ساکن ایران، پشت دیوار بلند فیلترینگ توییتر گیر کنند، همین رویه و حتی بدتر از آن ادامه خواهد داشت.
توییتر به گناهی نکرده فیلتر شد، فیلتری که ضرر آن بسیار بسیار بیشتر از منفعت آن است. پرسش بنیادین که تمام مسوولین ایرانی به ویژه اعضای شورای عالی فضای مجازی باید به آن پاسخ دهند این است که چرا شبکهای اجتماعی که در آن تمام مسوولین سیاسی کشور، در عالیترین سطح سیاسی تا نمایندههای شورای شهر، از روزنامهها و سایتهای اصولگرا که هر روز مقالهای بدون منطق در مورد فیلترینگ منتشر میکنند تا خبرنگاران مستقل و شهروند خبرنگار، در این شبکه حضور دارند و از آن استفاده میکنند، چرا باید فیلتر باشد؟ قانونی که رعایت نمیشود چه سودی برای کشور دارد؟ چرا مرزهای سایبری خود را بر روی شهروندان خود بستیم؟ شهروندانی که میتوانند تمام آن کلاهها را پر کنند.