ما با محدود کردن حق استفاده از اینترنت و #طرح_صیانت از فضای مجازی مخالفیم.

پیوستن به کارزار

چرا از شبکه‌های اجتماعی و به ویژه توییتر مرخصی گرفتم؟

کاری که من انجام می‌دهم یکی از پر استرس‌ترین کارها است. شاید در نگاه اول اینطور به نظر نرسد اما از من قبول کنید که فعالیت در امنیت دیجیتال کار بسیار پراسترسی است اگر بخواهید آن را درست، دقیق و با رعایت حقوق کاربران انجام دهید. همین یک جمله کافی است در توضیح این کار که کوچک‌ترین اشتباه افرادی مانند من در کشور‌های مثل ایران ممکن است به زندانی شدن و درد کشیدن افراد منتهی شود. دردی که نمی‌توان نسبت به آن بی‌تفاوت بود.

تا چندی پیش فکر می‌کردم این من هستم که چنین احساسی دارم تا اینکه در کنفرانسی شرکت کردم که افرادی مانند من از سراسر دنیا در آنجا بودند. آنجا بود که دریافتم این فقط من و شرایط ویژه ایران نیست، بلکه هر کسی در هر جای دنیا که در این زمینه فعالیت می‌کند، چنین دردی را تجربه کرده است.

درست است که من برای کاری که می‌کنم پول دریافت می‌کنم ولی این کار برای من قبل از آنکه منبع درآمد باشد، موضوعی شخصی است به طوری که اگر روزی حتی امکان پول درآوردن این کار را نداشته باشم باز هم به رایگان این کار را خواهم کرد. کما اینکه همین الان هم بخشی از کاری که من می‌کنم با هزینه شخصی است و کسی بابتش پولی پرداخت نمی‌کند.

بخشی از درد و رنج این کار نتیجه در دسترس بودن ۲۴ ساعته است و بخشی دیگر در نتیجه دیدن کارهای غیرمسوولانه بعضی دیگر و صد البته که درد و رنج مورد دوم بسیار بیشتر از مورد اول است. برای افرادی مانند من که به هزار و یک دلیل نمی‌توانند در برابر بی‌مسوولیتی‌ها سکوت کنند، بسیار دشوار است که در جمعی قرار بگیرند که به دلیل روابط و سیاست‌های کاری مجبور باشند نسبت به این بی‌مسوولیتی سکوت کنند. درد سکوت، آن هم از سر اجبار و گردن نهادن به سیاست‌ها و روابط کاری که هیچ اعتقادی به آنها ندارم، بسیار بیشتر است. طی چند سال گذشته من فقط سکوت کردم و بارها در خلوت خودم به خودم گفتم، تو از ایران خارج شدی که سکوت نکنی، حال چطور است که نیروی که نه زندان دارد و نه اسلحه تو را وادار به سکوت می‌کند؟

در این زمانه بی هیاهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم، لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست

روزی که برای اولین بار تراپیستم بهم گفت که دارای اضطراب(Anxiety) هستم حتی معنی این کلمه را نمی‌دانستم. به او گفتم چطور می‌شود من اضطراب داشته باشم؟ سال ۸۸ من در میدان آزادی بودم و کسی که گلوله خورد در دو متری من بود. مگر این کار و این زندگی با من چه کرده که چنین مضطرب هستم، طوری که حتی به راحتی نمی‌توانم بخوابم. مگر این کار از شلیک گلوله‌ای مرگ آور به سمتم ترسناک‌تر است؟

من باید انتخاب بکنم بین ماندن در این فضا و دردکشیدن از سکوت، و یا رفتن.

بارها مستقیم و غیرمستقیم شنیدم از افراد که چرا امیر مرتب از این و آن ایراد می‌گیرد؟ بارها تلاش کردم تا توضیح بدهم که مهم است کاری با دقت و بدون خطا انجام شود آن هم وقتی با امنیت و حریم خصوصی مردم سر و کار دارد. مهم است که در فرایند چنین کارهای به حریم خصوصی افراد، حقوق اینترنتی و امنیت آنها الویت مطلق اول را بدهیم. اما در نهایت احساس می‌کنم روابط کاری، دینامیک قدرت و حتی در مواردی ترس از یک قدرت دیگر است که حرف اول و آخر را می‌زند آن هم بدون زندان و اسلحه. یکی از دلایلی که از توییتر مرخصی گرفتم به همین جهت بود. تصور می‌کردم اگر محتوای درد آور را دنبال نکنم و یا حتی تلاش کنم تا این محتوا را پنهان کنم، می‌توانم بخشی از این درد را کم کنم، اما اشتباه می‌کردم. می‌دانم که رفتن چاره کار نیست، اما نیاز دارم تا آرامشی را که از دست دادم بازسازی کنم. از همین جهت است که طی روز‌های آینده تغییر‌های بزرگ دیگری در زندگی خودم می‌دهم تا شاید روند این بازسازی سریع‌تر و بهتر انجام شود.

دلیل دیگری که تصمیم گرفتم در این فضا نباشم این بود که از واکنش‌های فوری و در پی آن قضاوت‌های فوری دوری کنم. با محسن نامجو هم عقیده هستم که این شبکه‌های اجتماعی «ما» را به سطحی و فوری بودن رسانده است. همه چیز برای «ما» شده است مانند شبکه خبری سی‌ان‌ان که هر چند دقیقه یک بار فریاد می‌زند خبر فوری… و با همان فوریتی که خبری را اعلام می‌کند از روی آن می‌گذرد. من از این فوریت‌ها خسته هستم. درد و رنج انسان‌ها خبر فوری نیست و نباید فوری از روی آنها گذشت. باید روی آنها بمانیم، حرف بزنیم و بیشتر از حرف زدن، بشنویم و فرصت حرف زدن را بدون قضاوت کردن درد و رنج به هر کسی که احساس درد و رنج می‌کند بدهیم. این شامل خود منم هم می‌شود. خود من هم نیاز دارم تا بشنوم و قضاوت نکنم.

این وب‌سایت کمی جدید است و احتمالا مخاطب زیادی ندارد، از همین جهت است که به صورت کامل از توییتر نرفتم و به خودم مرخصی دادم. هر زمانی که چیزی برای گفتن داشته باشم اینجا خواهم نوشت و تا زمانی که وب‌سایتم مخاطب لازم را به دست نیاورده فقط و فقط لینک آن را در توییتر منتشر می‌کنم و از این شبکه خارج می‌شوم.

برای تماس با من می‌توانید به نشانی amir.rashidi در riseup ایمیل بفرستید و اگر نیاز دارید تا ایمیل خودتان را رمز کنید، کلید عمومی من اینجا است. سعی می‌کنم تا یک شماره برای سیگنال هم تهیه کنم تا اگر افرادی هستند که با ارسال ایمیل رمز شده اشنا نیستند در سیگنال راحت‌تر در تماس باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.